1 مرا جان سوخت از غم ترا دامن نمیسوزد مرا دل خون شد و یک دم دلت بر من نمیسوزد
2 ز آه آتشین من که تابش خرمن مه سوخت جوی در تو نمیگیرد ترا دامن نمیسوزد
3 عجب حالی گر از دردم تن خارا نمینالد بود نادر گر از دردم دل آهن نمیسوزد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 زندگانی شهریار زمین خسرو روزگار رکن الدین
2 شیر پر دل اتابک اعظم فخر و زیب زمان وزین زمین
1 کجاست آن صنم سرو قد سیم اندام کجاست آن بت خورشید روی ماه غلام
2 شگرف شاهد شمشاد قد شیرین لب همای فاخته طوق و تذرو کبک خرام
1 حس جهانگیر تو مملکت جان گرفت کفر سر زلف تو عالم ایمان گرفت
2 دل چو نسیم تو یافت جامه به صد جادرید دیده چو روی تودید ترک دل و جان گرفت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **