سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

جان من می‌رقصد از شادی، از سلمان ساوجی غزل 71

غزل 71 ام از 897 غزلیات

جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست

1 جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست می‌جهد چشمم همانا وقت دیدار آمده‌ست

2 جان بیمارم به استقبال آمد، تا به لب قوتی از نو مگر، در جان بیمار آمده‌ست

3 می‌رود اشکم که بوسد، خاک راهش را به چشم بر لبم، جان نیز پنداری بدین کار آمده‌ست

4 زان دهان می‌خواهد از بهر امان، انگشتری جان زار من که زیر لب، به زنهار آمده‌ست

5 تا بدیدم روی خوبت را، ندیدم روز نیک از فراقت روز برمن، چون شب تار آمده‌ست

6 بی‌تو گر می خورده‌ام، در سینه‌ام خون بسته است بی تو گر گل چیده‌ام، در دیده‌ام خار آمده‌ست

7 گر نسیمی زان طرف، بر من گذاری کرده ست همچو چنگ از هر رگم، صد ناله زار آمده‌ست

8 روز بر چشمم، سیه گردیده است از غم، چو شب در خیالم، آن زمان کان زلف رخسار، آمده‌ست

9 گر بلا بسیار شد، سلمان برو، مردانه باش بر سر مردان، بلای عشق بسیار آمده‌ست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست

شاعر شعر جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست چه کسی است ؟

شاعر شعر جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست سلمان ساوجی می باشد.

شعر جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست چیست ؟

قالب شعر جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست غزل است

مضمون اصلی شعر جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر