جانم بلب رسید ز غم، ساقی، از قاسم انوار غزل 511

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان

1 جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان جانم ز دست غم بیکی جرعه واستان

2 سر در گمست کار جهان، ساقیا، بیا بر بانگ ارغنون بده آن جام ارغنوان

3 عالم چو بحر دان و بنی نوع آدمی مرغاویان عشق درین بحر بی کران

4 یادت حیات داد دلم را و تازه کرد مانند سرو در چمن و گل ببوستان

5 گر قصد خون ما کند آن ماه دل فروز در پیش تیغ دوست رویم آستین فشان

6 بر عارض تو زلف پریشان کن، ای صنم یک کام ما برآر، اگر سود، اگر زیان

7 کژمژ مرو و بتهمت مستی، که در طریق ما را نشانهاست از آن شاه بی نشان

8 رویت چو خوب نیست حذر کن ز آینه هان! تا خجل نباشی در روز امتحان

9 «یا غایة الامانی قلبی لدیکم » قاسم ببوی مهر تو زنده است در جهان

عکس نوشته
کامنت
comment