1 پایم چو بسته نیست بجائی روم کزو هر دم نسیم باد بهاری بمن رسد
2 ساکن چرا شوم بمقامی و خطه ئی کز اهل وی مذلت و خواری بمن رسد
3 در بیشه ئی شکار کنم کز فوایدش هر دم هزار صید شکاری بمن رسد
1 عید نو بر خسرو خسرو نشان فرخنده باد رأی ملک آرای او را شاه انجم بنده باد
2 خسرو جمشید رتبت سایه یزدان حسین کآفتاب قدرش از برج شرف تابنده باد
1 چون نگارم گوی مه از غالیه چوگان کند عاشقانرا دل زغم چون گوی سرگردان کند
2 گر نسیم صبحدم بر خاک کویش بگذرد قیمت مشک ختائی در جهان ارزان کند
1 چگویم ازین روزگار مخادع چه آمد رهی را بروی از وقایع
2 بصد قرن یک شمه نتوان بیان کرد که از دور گردون چها گشت واقع