- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باطنم را روشنی از عشق بی اندازه شد داغ دل چون ماه از پهلوی مهرت تازه شد
2 می شود حاصل تمامی بعد تحصیل کمال خط کتاب حسن او را رشتهٔ شیرازه شد
3 گرنه از می تیغ او را آبگیری کرده اند همچو گل زخمم چرا لبریز از خمیازه شد
4 همچو آن شمعی که روشن گردد از شمع دگر بر تنم هر داغ از پهلوی داغی تازه شد
5 هیچ رنگی برنتابد از لطافت حسن او نکهت گل می تواند بر عذارش غازه شد
6 دور ازو چون غنچهٔ پنهان میان لاله زار دل مرا جویا نهان در داغ بی اندازه شد