مه نامهربان من وفاداری از کمال خجندی غزل 523

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

مه نامهربان من وفاداری نمیداند

1 مه نامهربان من وفاداری نمیداند بر اهل دل به جز ظلم وستمکاری نمی داند

2 چو دادم دل بدست او به پای محنت افکندش چه دانستم من بیدل که دلداری نمی دانند

3 به نزدیک طبیب احوال درد خویش می گفتم ولی او چاره این نوع بیماری نمی داند

4 چه سود از ناله و زاری برین در داد خواهانرا که سلطان حال مسکینان بازاری نمی داند

5 مراد خاطر ما نیک میداند حی اما تغافل می کند زانسانه که پنداری نمی داند

6 لب و دندان چون اونی بکام چون منی اولی که کسی شیرین تر از طوطی شکرخواری نمی داند

7 کمال از خلق نتوانست پوشیدن نظر بازی که او رندست و چون زهاد طراری نمی داند

عکس نوشته
کامنت
comment