-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زخم ناسورم من و از لطف مرهم شرمسار چون گل پژمرده ام از روی شبنم شرمسار
2 بهره ای جز اشک و آه از من نصیب کس نشد حاصلم دارد مرا چون نخل ماتم شرمسار
3 خلق را کوتاهی از خویش است و ما را از فلک عالمی شرمنده اند از ما و ما هم شرمسار
4 کاسه ی سر را قدح کن، می ز جام خود بنوش تا به کی باشد کی از ساغر جم شرمسار
5 تا سلیم از بی وفایی های او دم می زنم می کند آن تیغ خونریزم به یک دم شرمسار