1 خونم ز ره نظر به در چون نرود؟ دلتنگ شوم ز دیده گر خون نرود
2 رحم است بر آن که راه روزن بندد کز خانهاش آفتاب بیرون نرود
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 خلاصیام ز کمند تو در ضمیر مباد اگر اسیر تو نبود دلم اسیر مباد
2 نهفته مهر تو در سینه ورنه میگفتم چو صبح سینه چاکم رفوپذیر مباد
1 از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخت انوار تجلیست که بر طور فرو ریخت
2 گلچین چمن دامن گل را ز خجالت چون دید گل روی تو از دور، فرو ریخت
1 هر سر موی من از دود تو در فریاد است نالهام نغمه نی نیست که گویی بادست
2 دیده بینور شود گر نکنم گریه چو شمع مردم چشم مرا خانه ز سیل آباد است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **