زخم دلم چو غنچه فراهم از جویای تبریزی غزل 614

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود

1 زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود ممنون چرب نرمی مرهم نمی شود

2 از منعمی بخواه که هر چند می دهد هیچ از خزانهٔ کرمش کم نمی شود

3 زاهد، به حسن خلق، گرفتم فرشته شد اما هزار حیف که آدم نمی شود

4 با آنکه هست بر دل سنگین بنای او هرگز اساس عهد تو محکم نمی شود

5 صبحی نشد که جانب خورشید عارضت چشمم روان چو دیدهٔ شبنم نمی شود

6 بتوان عیار مرد گرفت از فروتنی شمشیر اصیل تا نبود خم نمی شود

7 اعجاز حسن بین که زگلزار عارضش جویا به چیدن تو گلی کم نمی شود

عکس نوشته
کامنت
comment