- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرغِ دلم که زلفِ تو باشد نشیمنش کی آرزو کند هوسِ سینۀ منش
2 هرگز وی التفات به زندانِ تن کند روحی که زیرِ سایۀ طوباست مسکنش
3 خورشید اگر ز گوشۀ برقع کند نگاه زلفت ز رشک تیره شود چشمِ روشنش
4 ور بت پرست رویِ تو بیند به اعتقاد لازم شود چو توبۀ من بت شکستنش
5 روح الامین اگر تنِ او بیند از خیال هم در خیالِ آن چو خیالی شود تنش
6 وصلت که دید چون به خیالت نمی رسد کس تا نمی کند غمِ هجرت چو سوزنش
7 صیدِ کندِ زلفِ تو شد هر کجا دلی ست لطفی بکن به دوش دگربار مفکنش
8 گر ماه در کمندِ تو باشد غریب نیست خورشید نادرست کمندی به گردنش
9 رویت ز بیمِ فتنه که غوغا شود مگر با خلق از آن سبب بنمایی نهفتنش
10 اشکم ز شوقِ حلقۀ گوشت برون جهد از دیده هر زمان و بگیرم به دامنش
11 عکسِ خیالِ تست جگر گوشۀ دلم ز آن بر کنارِ دیده نشانم مُمکَنش
12 نقشِ توام ز دیدۀ ظاهر نمی رود الّا به می که بی خبرم می کند فنش
13 گلشن کند چو می به نزاری رسد ز شوق یادِ تو کلبۀ دلِ تاریک روشنش