خون دلم چو از سر مژگان از جویای تبریزی غزل 538

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید

1 خون دلم چو از سر مژگان فرو چکید صاف نشاط از آن لب خندان فرو چکید

2 آبی که خورده بود دل از دیدن تو دوش امروز اشک گشت و ز مژگان فرو چکید

3 در گلشنی که سرو تو رنگ خرام ریخت خوناب ناله از لب مژگان فروچکید

4 می خوردی و زلال طراوت زعارضت چون اشک اهل درد به دامان فروچکید

5 بر تن گریست بی تو ز بس مو بمو مرا چون شمع اشک من زگریبان فروچکید

6 نام خداچو صاف صبوحی به لب نهاد طوفان رنگ زان رخ رخشان فرو چکید

7 از آه دردناک من امروز چرخ را خون شفق زگوشهٔ دامان فروچکید

8 جویا به کام تلخی هجران چشیده ام آب نبات زان لب خندان فروچکید

عکس نوشته
کامنت
comment