دلم از رشک صبا می لرزد از جامی غزل 150

دلم از رشک صبا می لرزد

1 دلم از رشک صبا می لرزد کز وی آن زلف دو تا می لرزد

2 بس که می ترسد از آزار تنت بند بر بند قبا می لرزد

3 می نهم پا که زنم دست به تو پا جدا دست جدا می لرزد

4 دهد آرام زمین کوه و تنم زیر صد کوه بلا می لرزد

5 جور مپسند که چتر زر شاه بر سرش زآه گدا می لرزد

6 چون دعا گویمت از ترس رقیب دست من وقت دعا می لرزد

7 جامی از خم شکنان دارد بیم بر سر خمکده ها می لرزد

عکس نوشته
کامنت
comment