دلم را هم‌نشین یاری جهان‌گردیده از سعیدا غزل 331

دلم را هم‌نشین یاری جهان‌گردیده می‌باید

1 دلم را هم‌نشین یاری جهان‌گردیده می‌باید رفیق نوح ای جان، مرد طوفان‌دیده می‌باید

2 به خال و خط و ابرو کی توان بردن مرا از جا که در تاراج دل، چشم نگه دزدیده می‌باید

3 به جانان خوش نباشد نامه را خالی فرستادن در این مکتوب با خط، جان و دل پیچیده می‌باید

4 به آن بالا نظر کردن به آن مه روبه‌رو گشتن بلاها دیده می‌باید ستم وزیده می‌باید

5 سعیدا کار خامان نیست در آتش وطن کردن که عاشق چون سپند از دانه‌ها برچیده می‌باید

عکس نوشته
کامنت
comment