- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرتی دشمنی کردند با من دوستان، واحسرتی!
2 عهد من بشکست، جانم سوخت، مهر از من برید با من این کرد او بقول دشمنان، واحسرتی!
3 آستین بر من فشاند آن دلبر پیمان شکن رخت ما را مینهد بر آستان، واحسرتی!
4 درد آن دارم که: چون دلبر کند از ما کنار با که خواهد کرد دست اندر میان؟، واحسرتی!
5 راست میگویم: چو با من شیوه کج می رود راستش ناید بحق راستان، واحسرتی!
6 دشمنی کردند با من دوستان، از بخت بد این حکایت در جهان شد داستان، واحسرتی!
7 قاسمی را آه سرد از دل برآمد، کان نگار میل دل دارد بمهر دیگران، واحسرتی!