دل بی طاقتم از از حکیم نزاری قهستانی غزل 149

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

دل بی طاقتم از روی غمت چون خجل است

1 دل بی طاقتم از روی غمت چون خجل است راست چون قطره ی شبنم که ز جیحون خجل است

2 سر تهی کردم از اندیشه ی سودای محال گر دماغ متهتّک دل پر خون خجل است

3 سخت عیب است به پیرانه سرش میل به خمر در گذشته سخنی نیست ز اکنون خجل است

4 چون وحوش از چه سبب میل به صحرا دارد گر ز ارباب خرد خاطر مجنون خجل است

5 عقل من گر خجل از عقل فرومایه شود ماورا از پی بی شرمی مادون خجل است

6 چون کشد بار غم عشق نزاری نزار عشق باری ست که از حملش گردون خجل است

عکس نوشته
کامنت
comment