- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل بی طاقتم از روی غمت چون خجل است راست چون قطره ی شبنم که ز جیحون خجل است
2 سر تهی کردم از اندیشه ی سودای محال گر دماغ متهتّک دل پر خون خجل است
3 سخت عیب است به پیرانه سرش میل به خمر در گذشته سخنی نیست ز اکنون خجل است
4 چون وحوش از چه سبب میل به صحرا دارد گر ز ارباب خرد خاطر مجنون خجل است
5 عقل من گر خجل از عقل فرومایه شود ماورا از پی بی شرمی مادون خجل است
6 چون کشد بار غم عشق نزاری نزار عشق باری ست که از حملش گردون خجل است