سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی
سلیم تهرانی

دلم چو شمع همه عمر میهمان از سلیم تهرانی غزل 262

غزل 262 ام از 1122 غزلیات

دلم چو شمع همه عمر میهمان خود است

1 دلم چو شمع همه عمر میهمان خود است چو قرعه چشم همایم بر استخوان خود است

2 ز نسبت دگری نیست سربلندی ما سر شهید تو چون لاله بر سنان خود است

3 قرینه نیست در آوارگی مرا که مدام مسافرم من و عنقا در آشیان خود است

4 قبول نیست فلک، برگرفته ی او را غبار چون ز زمین خاست، آسمان خود است

5 ز دیگری چه کنی شکوه بی سبب منصور! طناب دار تو از پنبه ی دکان خود است

6 به عشق دم ز علایق مزن، چه نادانی که با اجل همه سوگند او به جان خود است

7 چه غم ز فتنه ی محشر شهید عشق ترا چو شیر مست که در خواب، پاسبان خود است

8 سلیم را که فلک بود در عنان، اکنون دوان به راه تو چون برق در عنان خود است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دلم چو شمع همه عمر میهمان خود است

شاعر شعر دلم چو شمع همه عمر میهمان خود است چه کسی است ؟

شاعر شعر دلم چو شمع همه عمر میهمان خود است سلیم تهرانی می باشد.

شعر دلم چو شمع همه عمر میهمان خود است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر دلم چو شمع همه عمر میهمان خود است چیست ؟

قالب شعر دلم چو شمع همه عمر میهمان خود است غزل است

مضمون اصلی شعر دلم چو شمع همه عمر میهمان خود است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر