-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل من از غم عشقت خرابست جگر بر آتش هجران کبابست
2 نظر بر حال زارم کن که لِلّه نظر بر خستگان کردن ثوابست
3 طبیب من تویی آخر دوایی بکن کاحوال این بی دل خرابست
4 بگفتا صبر می باید در این کار اگرچه عاشقی اینت جوابست
5 بدو گفتم که صبرم نیست تا کی ز هجران جان مسکین در عذابست
6 نگویی صبر از آن رو چون توان کرد رخت دانی که رشک آفتابست
7 منم چون ذرّه سرگردان از آن روی که خورشید جمالش در نقابست
8 پریشان حالم از شبهای هجران چو زلف مشکبارش پر ز تابست
9 نگردد چشم بختم هیچ بیدار که چشم نیمه مستش پر ز خوابست
10 به حالم گر کنی رحمت چه باشد جهانبانی چو می دانی صوابست