دل من در خم چوگان دو از جهان ملک خاتون غزل 229

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دل من در خم چوگان دو زلفش چون گوست

1 دل من در خم چوگان دو زلفش چون گوست که کند چاره ی درد دل ما را جز دوست

2 رود خون می رود از دیده ی من در غم او دل سنگین نگارم مگر از آهن و روست

3 نام و ننگ و دل و دین در سر کارت کردم دوستان عیب کنندم که فلانی بدخوست

4 بنشین عمر گرانمایه مکن صرف غمش جه کنم جان من و عشق فلان سنگ و سبوست

5 روی مقصود چو در کعبه ی رویت دارم این همه جور و جفا بر من مسکین ز چه روست

6 دلبرا خوی بد از روی نکو حیف بود خوی زشت از رخ خوب ای بت زیبا نه نکوست

7 در جهان فاش شد و نیست ز عالم خبرش که فلان شاه جهانست و جهان بنده ی اوست

عکس نوشته
کامنت
comment