دلم بر آتشست از لعل از جهان ملک خاتون غزل 818

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دلم بر آتشست از لعل نوشش

1 دلم بر آتشست از لعل نوشش بدان تا که بیابم پای بوسش

2 ز من بربود صبر و هوش و آرام مسلمانان به چشم می فروشش

3 بخورد او خون جانم را به غمزه که همچون شیر مادر باد نوشش

4 قسم دارم بر آن چشمان مخمور بر آن لعل لبان باده نوشش

5 بر آن روی چو ماه و زلف شبرنگ بدان بالا و برز حلّه پوشش

6 که خواب و خور ندارم در غم او جهان را بر فلک برشد خروشش

7 چه باشد ای صبا کز روی یاری رسانی حال زار ما به گوشش

8 بگو مشکن دلم را ای دلارام به یکباره ببردی صبر و هوشش

9 تو را گر یوسف مصری به دستت به قلبی گر خریدت می فروشش

10 نه قلبی کاو بود بر دل ورا نام به گوش دل چنین گوید سروشش

عکس نوشته
کامنت
comment