دلم پردرد و درمانش از جهان ملک خاتون غزل 566

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دلم پردرد و درمانش نباشد

1 دلم پردرد و درمانش نباشد شبان هجر پایانش نباشد

2 قدم در راه عشقی چون توان زد که سر حدّ بیابانش نباشد

3 چه مشکل حالتی باشد کسی را که وصل دوست آسانش نباشد

4 بزد بر جان مسکین ناوکی چند که در دل نوک پیکانش نباشد

5 چه دستی باشد آن بیچاره ای را که بر دل هیچ فرمانش نباشد

6 دلم را بی غم او نیست آرام سر بی عشق را جانش نباشد

7 چه تدبیرش بود آنرا که دستی مگر جز در گریبانش نباشد

8 اگر عید رخ خوبش نماید چه جان باشد که قربانش نباشد

9 جهان معمور چون باشد خدا را اگر لطف جهانبانش نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment