دلم را جز سر زلفت، دگر جایی از سلمان ساوجی غزل 164

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

دلم را جز سر زلفت، دگر جایی نمی‌باشد

1 دلم را جز سر زلفت، دگر جایی نمی‌باشد خود این مشکل که زلفت را سر و پایی نمی‌باشد

2 دلی ارم سیه بر رخ نهاده داغ لالایی قبولش کن که سلطان را ز لالایی نمی‌باشد

3 بخواهم مرد چون پروانه، پیش شمع رخسارت که پیش از مردنم پیش تو پروایی نمی‌باشد

4 دلا گر غمزه مستش جفایی می‌کند شاید که مستان معربد را ز غوغایی نمی‌باشد

5 بهار عالم جان است، رخسارش تماشا کن که در عالم از آن خوشتر تماشایی نمی‌باشد

6 مرا دردی است اندر دل مداوایش نمی‌دانم ولی دانم که دردش را مداوایی نمی‌باشد

7 تمنایی است سلمان را که جان در پایش اندازد بجان او کزین بیشش تمنایی نمی‌باشد

عکس نوشته
کامنت
comment