- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم را جز سر زلفت، دگر جایی نمیباشد خود این مشکل که زلفت را سر و پایی نمیباشد
2 دلی ارم سیه بر رخ نهاده داغ لالایی قبولش کن که سلطان را ز لالایی نمیباشد
3 بخواهم مرد چون پروانه، پیش شمع رخسارت که پیش از مردنم پیش تو پروایی نمیباشد
4 دلا گر غمزه مستش جفایی میکند شاید که مستان معربد را ز غوغایی نمیباشد
5 بهار عالم جان است، رخسارش تماشا کن که در عالم از آن خوشتر تماشایی نمیباشد
6 مرا دردی است اندر دل مداوایش نمیدانم ولی دانم که دردش را مداوایی نمیباشد
7 تمنایی است سلمان را که جان در پایش اندازد بجان او کزین بیشش تمنایی نمیباشد