- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مسکین دل من گم شد و کردم طلب وی بردم به کمانخانه ابروی تواش پی
2 خامند کسانی که به داغت نرسیدند من سوخته آن که به من کی رسد او کی؟
3 ساقی به سفال کهنم جام جم آور مطلوب سکندر بد هم در قدح کی
4 صد بار می لعل تو جانم به لب آورد ای دوست به کامم برسان یکدم از آن می
5 مطرب بزن آن ساز جگر سوز دمادم ساقی بده آن جام دلفروز پیاپی
6 در شرح فراق تو سخن را چه دهم بسط؟ شرط ادب آن است که این نامه کنم طی
7 بی رویت اگر دیده به خورشید کنم باز صد بار کند چشم من از شرم رخت خوی
8 بی بویت اگر برگذرد باد بهاری حقا که بود بر دل من سردتر از دی
9 سلمان ره سودای تو میرفت غمت گفت کین راه به پای چو تویی نیست بروهی