1 دلم در زلف او، از سینه نالان بیشتر باشد غم دیوانه، در شهر از بیابان بیشتر باشد
2 هجوم عاشقان از دور باش ناز، افزون شد تو را در خانهٔ در بسته، مهمان بیشتر باشد
3 هوس چون بی نهایت شد، نماند جای آسایش چو دریای کنار افتاده طوفان بیشتر باشد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 قول و عمل زشت و نکو گرچه قضا کرد امّا نتوان گفت چرا گفت و چرا کرد
2 الماسم اگر بر جگر افشاند، عطا بود خون دل اگر در قدحم کرد به جا کرد
1 پیوند بود با رگ جان خار ستم را کو گریه که شاداب کند، کشت الم را؟
2 صد شکرکه در وادی تفسیدهٔ حرمان دارد قدمم، درگره آبله یم را
1 چشمم گشوده است در فیض نوبهار از داغ، ریخته ست دلم طرح لاله زار
2 منت خدای راکه به عون عنایتش منت پذیر نیستم از خلق روزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به