- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل من از فراق خواجه مخلص خداوندا تو میدانی که خسته است
2 جمالش تا گل از چشمم ببر دست هزاران خار در چشمم نشسته است
3 ز حسرت خواب از دیده گشادست ز غصه آب در حلقم ببسته است
4 ز رحمتهاش گر یابم نصیبی ز زحمتهای ما او نیز رسته است
5 ز حالم هر که پرسد زود گویم که از پیش خران عیسی برسته است
6 بحمدالله که در عهدش درستست همان دل کز فراق او شکسته است
7 همای ظل او گسترده بادا که چون خورشید بر عالم خجسته است