دلم ز هجر خراسان ازان هراسان است از جامی غزل 146

دلم ز هجر خراسان ازان هراسان است

1 دلم ز هجر خراسان ازان هراسان است که بحر فقر و محیط فنا خراسان است

2 نخست گوهر از آن بحر شاه بسطامی ست که قطب زنده دلان و خداشناسان است

3 بکش لباس رعونت که شیخ خرقانی ستاده خرقه به کف بهر بی لباسان است

4 بگو سپاس مهین عارفی که در مهنه ست که عشق در پی آزار ناسپاسان است

5 به گوش جان بشنو نکته های پیر هرات که مشکلات طریق از بیانش آسان است

6 چو کاس خویش شکستی بیا که ساقی جام نهاده باده به دست شکسته کاسان است

7 گدایی درشان پیشه کرده ای جامی به جز تو کیست گدایی که پادشاسان است

عکس نوشته
کامنت
comment