دلم، از بی‌کسی می‌نالد از آذر بیگدلی غزل 111

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

دلم، از بی‌کسی می‌نالد و، کس نیست دمسازش؛

1 دلم، از بی‌کسی می‌نالد و، کس نیست دمسازش؛ چو مرغی کو جدا افتاده باشد از هم‌آوازش!

2 همانا، نامهٔ قتل مرا آورده از کویی که خون می‌ریزد از بال کبوتر وقت پروازش

3 بر آن در شب ز غوغای سگان بودم به این خوشدل که در بزمش چو غیری خنده زد نشنیدم آوازش

4 به ظاهر از لبش خوردم فریب خنده، زین غافل که پنهان خون مردم می‌خورد چشم فسون‌سازش

عکس نوشته
کامنت
comment