- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل رمیده ام از خنده ی تو بیزار است به دیده موج قدح، می گزیده را مار است
2 فزود زردی رخسارم از می گلگون که باده رنگ مرا آب زعفران زار است
3 مسیح را نگذارد برون ز خانه ی خویش که آفتاب ز عشقت همیشه بیمار است
4 به سر نمانده ز پیری مرا هوای لباس به فرق، موی سفیدم چو شمع دستار است
5 ز گفتگوی لب او مپرس حال مرا که پا پر آبله و راه در نمکزار است
6 دل شکسته ام از جور پاجیان خون شد چو هند، هر نفر هند هم جگرخوار است
7 سلیم از بد و نیک جهان همین دانم که هر چه هست درین کارخانه در کار است