1 دل من در طلسم خود اسیر است جهان از پرتو او تاب گیر است
2 مپرس از صبح و شامم ز آفتابی که پیش روزگار من پریر است
1 درونم جلوهٔ افکار این چیست؟ برون من همه اسرار این چیست
2 بفرما ای حکیم نکته پرداز بدن آسوده ، جان سیار ، این چیست؟
1 از چه رو بر بسته ربط مردم است رشته ی این داستان سر در گم است
2 در جماعت فرد را بینیم ما از چمن او را چو گل چینیم ما
1 راهب دیرینه افلاطون حکیم از گروه گوسفندان قدیم
2 رخش او در ظلمت معقول گم در کهستان وجود افکنده سم
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران