دل من درد غمت دارد از جهان ملک خاتون غزل 1347

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دل من درد غمت دارد و تو درمانی

1 دل من درد غمت دارد و تو درمانی زآنکه باشند همه در دل و تو در جانی

2 بخور آخر غم احوال دل نیک دلان مکن ای دوست که ناگه به غمی درمانی

3 ای صبا نکهت عنبر ز کجا آوردی تو همانا ز سر کوی غم جانانی

4 گر گذاری فتدت بر سر کویش زنهار پرسشی از من بیچاره بکن پنهانی

5 از منش گوی که جان در سر و کارت کردم ای بت سنگ دل سیم بدن تا دانی

6 از غم هجر تو جانم به لب آمد یک دم نظری سوی من خسته مگر نتوانی

7 در جهان دست چو در دامن مهرت زده ام مکن از دامنم ای دوست چو گردافشانی

عکس نوشته
کامنت
comment