دلم از جور تو بسیار شکایت از قاسم انوار غزل 236

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

دلم از جور تو بسیار شکایت دارد

1 دلم از جور تو بسیار شکایت دارد وقت آن شد که شکایت بحکایت آرد

2 مدتی بود که اندر هوست جان می داد وقت آن شد که بدیدار تو جان بسپارد

3 آرزوی تو، که صد جان گرامی ارزد در زمین دل من تخم وفا می کارد

4 ما همه منتظرانیم، ولی گه گاهی باد می آید و ما را خبری می آرد

5 هرکجادرهمه عالم صفت لطفی هست چونکه نیکونگری روی به انسان دارد

6 گوشه دامن این زاهد ما تر نشود آسمان گر همه باران هدایت بارد

7 قاسمی در ره جانان سر و جان باخته است غیرآن زاهد بیچاره که سر می خارد

عکس نوشته
کامنت
comment