دلم هر گاه احرام طواف از جویای تبریزی غزل 519

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد

1 دلم هر گاه احرام طواف یار می بندد فلک چون غنچه اش محمل بنوک خار می بندد

2 زپیچ و تاب آن زلف گرهگیرم بود روشن که چشم جادوی او بندها بر مار می بندد

3 مرا افسرده دارد سردمهریهای او چندان که بر مژگان سرشکم چون در شهوار می بندد

4 خیال عارض او می گشاید ده در جنت به رویم باغبان گر یک در گلزار می بندد

5 خرامت چون به دام حیرت آرد اهل گلشن را ز افغان غنچه سان مرغ چمن منقار می بندد

6 برفت از هوش جویا در نگاه اولین ورنه هر آن کس واله آن بت شور زنار می بندد

عکس نوشته
کامنت
comment