-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم ز عشق تبرا نمیتواند کرد صبوری از رخ زیبا نمیتواند کرد
2 غم از درون دل من برون نمیآید که ترک مسکن و ماوی نمیتواند کرد
3 بروی خوب مرا دیده روشنست ولی به هیچ وجه مهیا نمیتواند کرد
4 برفت دوش خیالش ز چشم من چه کند مقام بر لب دریا نمیتواند کرد
5 به صبر کام توان یافتن ولیک چه سود چو صبر در دل ما جا نمیتواند کرد
6 عبید گه گهی از بهر مصلحت میگفت که توبه میکند اما نمیتواند کرد