1 دلم از فرقت روی تو خون شد سرشکم چون رخ تو لاله گون شد
2 به عمری آرزو کردم که گویی که ای فایز! سرانجام تو چون شد
1 اگر خواهی بسوزانی جهان را رخی بنما بیفشان گیسوان را
2 بت فایز اشارت کن به ابروت بکش تیغ و بکش پیر و جوان را
1 هنوزم بوی زلفش در مشام است هنوزم ذوق لبهایش به کام است
2 کجا فایز شود از ناله خاموش مگر آن دم که در خاکش مقام است