دل و جانم آنجا از حکیم نزاری قهستانی غزل 150

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

دل و جانم آنجا که جان و دل است

1 دل و جانم آنجا که جان و دل است به جانان که بی جان و دل مشکل است

2 غلط میکنم چند گویم ز دل به جانان رسیدن نه کار دل است

3 ز مبدای فطرت برفته ست حکم همین است و بس جان به جان مایل است

4 نه دنیا بمانده ست و نه دین به من مرا از محبت همین حاصل است

5 گرفته نشیمن گه جان من عقابی دلاور ولی بسمل است

6 نهنگی ست در قلزم آز من و لیکن چو لنگر دو پا در گل است

7 بر امید یک قطره از بحر عشق دو عالم به صد غصه بر ساحل است

8 ز بن گاه تقلید بربند رخت که مقصد فراتر از آن منزل است

9 ندانی به خود هیچ دانا کسی ست کر بر جمله دانندگان فاضل است

10 ندانست مستودع از مستقر هر آن کو درین امتحان داخل است

11 نزاری ز مردان حق گو سخن دگر هر چه گویی همه باطل است

عکس نوشته
کامنت
comment