ای دل و دیده از جهان ملک خاتون دیوان اشعار 2

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ای دل و دیده دل و دیده من پرخونست

1 ای دل و دیده دل و دیده من پرخونست سوزش جان من از شرح و بیان افزونست

2 چشم نم دیده‌ام از دور فلک پرخون بود این زمان از غم هجران تو چون جیحونست

3 دوستانم به تفقّد همه دستان گویند کای ستمدیده درین واقعه حالت چونست

4 چه بگویم که درین واقعه بر من چه رسید هرچه گویم همه دانید کزآن افزونست

5 چون ز خار فلک سفله ننالم به ستم که گل روی تو در خاک لحد مدفونست

6 در فراق رخ خوب تو چنان می‌گریم که رخ جان من از خون جگر گلگونست

7 لیلی جان من آخر به کجا رفت بگو که جهانی ز فراق رخ او مجنونست

8 عمر شیرین چو به تلخی به سرآید ای دل می‌کش این درد که بر تو نه بلا اکنونست

9 از جهان غیر جفا نیست نصیبم چه کنم که مرا پشت دل از غصّه ز غم چون نونست

عکس نوشته
کامنت
comment