- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرم خوش است و دو عالم بمدعای من است بهر چه می نگرم گویی از برای من است
2 بکس نیاز ندارم بخویش نیز مگر یکی خدا و یکی سایه ی خدای من است
3 دوکون و هر چه در او هست هیچ و من هستم که نیستم من و هستی او بقای من است
4 شبم بروی تو بگذشت تا سحر چه عجب که چشم عالمی امروز در قفای من است
5 چه غم که شحنه ببازار و شیخ در شهر است شراب در خم و معشوق ز سرای من است
6 گهی بطره ی مشکین خویش عقده فکن گهی به پنجه ی سیمین گره گشای من است
7 نه دوستیم و نه دشمن بخواجه لیک مرا از او چه سود که بیگانه آشنای من است
8 بجز خدای چه حاجت مرا نشاط بکس که در دعای شهنشاه مدعای من است