سرشکم بسکه پردرد از دل از جویای تبریزی غزل 456

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخیزد

1 سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخیزد به دریا چون رسد سیلاب اشکم شور برخیزد

2 دل تنگم سلیمانی کند در دشت دلتنگی که شور محشر از آواز پای مور برخیزد

3 شود چون آب تیغش ساقی پیمانهٔ زخمم نوای نوش بادی از لب ناسور برخیزد

4 مرا نشتر به شریان و ترا ناخن زند بر دل جگر خون کن نوایی کز لب طنبور برخیزد

5 خیال لعل او جویا نمکدان ریخت بر زخمم ز دل در یاد آن کان ملاحت شور برخیزد

عکس نوشته
کامنت
comment