-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا بخت سبز از فلک دوش بود که آن سرو نازم در آغوش بود
2 ز غمخواری وصل او در دلم غم هر دو عالم فراموش بود
3 نگاهش بمن در سوال و جواب سراپا زبان جمله تن گوش بود
4 چگویم پس از هجر از وصل وی که آن جمله نیش این همه نوش بود
5 لبش داشت صد رنگ با من سخن نه چون غنچه از ناز خاموش بود
6 ز صهبای وصلش دلم تا سحر برنگ خم باده در جوش بود
7 ز سیل سرشکم چو شبهای هجر گهی تا کمرگاه و تا دوش بود
8 چه فیض امشب از وصل مشتاق دید کز این باده تا صبح بیهوش بود