- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دی دولتم مساعد و اقبال بنده بود کان آفتاب سایه به حالم فکنده بود
2 سرو قدش فلک نپسندید در برم ور نی ز باغ عمر همانم بسنده بود
3 بارنده همچو ابر ازان گشت چشم من کایام وصل یار چو برق جهنده بود
4 بر شاخ گل که پیش رخش لاف لطف زد خندید غنچه در چمن و جای خنده بود
5 وصلش مجو در اطلس شاهی که دوختند این جامه بر تنی که نهان زیرژنده بود
6 آخر ز خون دیده روان ساخت کوهکن آن جوی سنگ را که پی شیر کنده بود
7 جامی به ناخوشی غمش عمر بگذراند خوش داشت خویش را دو سه روزی که زنده بود