1 گلروی من از غرور در ورد آویخت با سرو سهی و یاسمن مهر آمیخت
2 خورشید رخش چو بر گل انداخت نظر بیچاره ز تاب روش فی الحال بریخت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آن باد بهار بین که برخاست دیگر چمن جهان بیاراست
2 از بانگ تذرو و کبک و دستان بنگر که به بوستان چه غوغاست
1 جان اگر هست یقین درخورت ای آب حیات ای دو صد جان و جهان باد فدای کف پات
2 دل ز ما بردی و جان نیز طلب می داری گر کنی میل بدین خیر چه به زین درجات
1 صبا چه گفت ز دلدار خشم رفتهٔ ما کجا مقام گرفت آن مه دوهفتهٔ ما
2 نشسته در دل محزون ما شب و روزست خیال روی نگار ز چشم رفتهٔ ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **