1 نی غنچه باغ من طراوت گیرد نی شربت عیش من حلاوت گیرد
2 از خم سعادتم اگر باده دهند در ساغر من رنگ شقاوت گیرد
1 ای شده زندان درم مشت تو بند بر آنجا ز هر انگشت تو
2 پیش که ایام کند رنجه ات گردش او تاب دهد پنجه ات
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین