دوستم با تو به حدی که ز حد از محتشم کاشانی غزل 59

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست

1 دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست دشمنم نیز به نوعی که ز شرح افزون است

2 معنی دوستی از گفت و شنو مستغنی است صورت دشمنی آن به که نگویم چونست

3 دامن عصمت گل چون دردا ز صحبت خار اشک بلبل نتوان گفت چرا گلگونست

4 پای خسرو اگر از دست طمع در گل نیست کوه کن تا کمر از گریه چرا در خونست

5 وادی رشک مقامیست که از بوالعجبی لیلی آنجا به صد آشفتگی مجنون است

6 دارد از دست رقیبان دلی از بیم دو نیم سگ لیلی که ز حی پیک ره هامون است

7 بوالهوس راست ز خوبان طمع بوس و کنار ورنه عاشق به همین گفت و شنو ممنون است

8 ترسم آخر کندت عاشق و مفتون رقیب فلک این نوع که بر رغم من محزون است

9 محتشم بشنو و در عذر جفاها مشنو سخن او که یک افسانه و صد افسونست

عکس نوشته
کامنت
comment