- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست دشمنم نیز به نوعی که ز شرح افزون است
2 معنی دوستی از گفت و شنو مستغنی است صورت دشمنی آن به که نگویم چونست
3 دامن عصمت گل چون دردا ز صحبت خار اشک بلبل نتوان گفت چرا گلگونست
4 پای خسرو اگر از دست طمع در گل نیست کوه کن تا کمر از گریه چرا در خونست
5 وادی رشک مقامیست که از بوالعجبی لیلی آنجا به صد آشفتگی مجنون است
6 دارد از دست رقیبان دلی از بیم دو نیم سگ لیلی که ز حی پیک ره هامون است
7 بوالهوس راست ز خوبان طمع بوس و کنار ورنه عاشق به همین گفت و شنو ممنون است
8 ترسم آخر کندت عاشق و مفتون رقیب فلک این نوع که بر رغم من محزون است
9 محتشم بشنو و در عذر جفاها مشنو سخن او که یک افسانه و صد افسونست