1 بختی عقلم بگسسته عقال عشق خلاصی دهد از ما یقال
2 خس صفت از جنبش باد شمال چند روی سوی یمین و شمال
3 کعبه جانان دل و سوی حجاز شیخ کند بیهده شد رحال
4 عیش محال است در این غمکده هان چه شوی طالب امر محال
5 گر بودت باده چو جم لاجرم آئینه ای ساز زجام سفال
6 جام می و پنجه ساقی ببزم بدر کش اطراف بود ده هلال
7 چیست تو را توشه در این راه دور برگ بساز ای که بیابی مآل
8 مطرب و نی قرقف و راح و عقال خوش که کند ملک جهان انتقال
9 چهره ساقی زنظرها ببرد حسن نکویان بدیع الجمال
10 جام شرابی که نماید در او چهره رخسار جمال و جلال
11 شاهد غیبی علی مرتضی مظهر حی صمد لا یزال
12 تا کشد آشفته از آن یک قدح بشنود از حوری و غلمان تعال
13 تکیه شیخ است بعلم و عمل من نکنم جز بعلی اتکال
دیدگاهها **