مه من، بجلوه گاهی که ترا از هلالی جغتایی غزل 1

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

مه من، بجلوه گاهی که ترا شنودم آنجا

1 مه من، بجلوه گاهی که ترا شنودم آنجا جگرم ز غصه خون شد، که چرا نبودم آنجا؟

2 گه سجده خاک راهت بسرشک می کنم گل غرض آنکه دیر ماند اثر سجودم آنجا

3 من و خاک آستانت، که همیشه سرخ رویم بهمین قدر که روزی رخ زرد سودم آنجا

4 بطواف کویت آیم، همه شب، بیاد روزی که نیازمندی خود بتو می نمودم آنجا

5 پس ازین جفای خوبان ز کسی وفا نجویم که دگر کسی نمانده که نیازمودم آنجا

6 بسر رهش، هلالی، ز هلاک من کرا غم؟ چو تفاوتی ندارد عدم و وجودم آنجا

عکس نوشته
کامنت
comment