- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مه من با رقیبان جفااندیش میآید ز غوغایی، که میترسیدم، اینک پیش میآید
2 چه چشمست این؟ که هرگه جانب من تیز میبینی ز مژگان تو بر ریش دلم صد نیش میآید
3 به آن لبهای شیرین وه! چه شورانگیز میخندی؟ که از ذوقش نمک بر سینههای ریش میآید
4 جمالت را به میزان نظر هرچند میسنجم به چشم من رخت از جمله خوبان بیش میآید
5 مرا این زخمها بر سینه از دست خودست، آری کسی را هرچه پیش آید ز دست خویش میآید
6 فلک تاج سعادت میدهد ارباب حشمت را همین سنگ ملامت بر سر درویش میآید
7 هلالی، روز وصل آمد، مکن اندیشه دوری که این اندیشهها از عقل دوراندیش میآید