دل صاف من از وضع جهان کلفت از جویای تبریزی غزل 459

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

دل صاف من از وضع جهان کلفت نمی‌گیرد

1 دل صاف من از وضع جهان کلفت نمی‌گیرد بلی آیینه زنگ از زشتی صورت نمی‌گیرد

2 توانایی صبرم کاش می‌بودی ازین داغم که دست ناتوانی دامن طاقت نمی‌گیرد

3 زبان هر گیاهی از مآل هستیش گوید دل ما غافلان زین خاکدان عبرت نمی‌گیرد

4 چو تنهایی نباشد اهل دل را مجلس‌آرایی دل ارباب وحدت هرگز از خلوت نمی‌گیرد

5 ز فیض ناتوانی منصب وارستگی یابی که دست زور هرگز دامن دولت نمی‌گیرد

6 ز آمیزش چنان رم کرده عنقای دلم جویا که با وحشت هم این بیگانه‌خو الفت نمی‌گیرد

عکس نوشته
کامنت
comment