1 ای چشم من از دیدن رویت روشن از دیدن رویت شده خرم دل من
2 رویت شده گل، خرم و خندان گشته روشن مه من گشته ز رویت دل من
1 تا چند کشم غصهٔ هر ناکس را وز خست خود خاک شوم هر کس را
2 کارم به دعا چو برنمیآید راست دادم سه طلاق این فلک اطلس را
1 آن یار که عهد دوستداری بشکست میرفت و منش گرفته دامن در دست
2 میگفت دگر باره به خوابم بینی پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
1 از کعبه رهیست تا به مقصد پیوست وز جانب میخانه رهی دیگر هست
2 اما ره میخانه ز آبادانی راهیست که کاسه میرود دست بدست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما