ز چشمم جز سرشک لعل‌گون از جویای تبریزی غزل 570

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

ز چشمم جز سرشک لعل‌گون بیرون نمی‌آید

1 ز چشمم جز سرشک لعل‌گون بیرون نمی‌آید بلی هرگز در از دریای خون بیرون نمی‌آید

2 نمک‌ها بر جراحت زد تن درد آشنایم را دلم از خجلت شور جنون بیرون نمی‌آید

3 دلم را هرقدر خواهی به سنگ امتحان بشکن صدا زین ساغر لبریز خون بیرون نمی‌آید

4 نباشد شکوه‌ای صاحب هنر را بر زبان جویا که هرگز از رگ یاقوت خون بیرون نمی‌آید

عکس نوشته
کامنت
comment