مرا چشمی است از از امیر شاهی سبزواری غزل 139

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر پنهان

1 مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر پنهان سری بر آستانت گشته اندر خاک در پنهان

2 به روی لاله‌گون یک ره به گلگشت چمن رفتی ز شرم عارضت گل گشت تا سال دگر پنهان

3 مرا چون آشکارا می‌رود خون دل از دیده چه حاصل زانکه با چشم تو می‌بازم نظر پنهان

4 نهانی خواستم پیش خیالت جان کشم، لیکن چو عشق آوازه اندر داد کی ماند خبر پنهان؟

5 تو خورشیدی و شاهی ذره، چندین رو متاب از وی که بیچاره هوادارست، اگر پیدا و گر پنهان

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر