-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود در میان خواب و بیداری دلم با یار بود
2 گرچه بود از هر دو جانب بر دهن مهر سکوت ناز او را با نیاز من سخن بسیار بود
3 کار من دامن گرفتن کار او دامن کشی آن چه بر من مینمود آسان باو دشوار بود
4 هرچه در دل داشتم او را به خاطر میگذشت بینیاز از گفتن و مستغنی از اظهار بود
5 گرچه بود آن شمع شب تا روز در فانوس چشم پردهٔ شرم از دو جانب مانع دیدار بود
6 آن چه آمد بر زبان با آن که حرفی بود و بس معنی یک دفتر و مضمون صد طومار بود
7 من به میل خاطر خود محتشم تا روز حشر ترک آن صحبت نمیکردم ولی ناچار بود